5-هوش میانفردی
این افراد برونگرا هستند و بهخوبی در گروه با دیگران کار کنند. آنها میتوانند فکر و احساسات دیگران را بهخوبی بخوانند و یک عملکرد بالا رقم بزنند. اگر شما بهخوبی با دیگران گفتگو میکنید و یاد میگیرید و یاد میدهید آنگاه شما یک عملکرد بالا در هوش میانفردی خود دارید. افرادی که روابطعمومی بالایی دارند میتوانند بهخوبی از این هوش خودشان استفاده کنند. معلمها، فروشندهها، مشاورها و همه کسانی که با افراد مختلفی در ارتباط هستند از این دسته بهحساب میآیند.
6-هوش درونفردی
این هوش به معنی ارتباط آدم با خودش است. آنها بهخوبی خودآگاهی دارند و ذهنیت بازی دارند. آنها بهخوبی نقاط ضعف خود را میشناسند و میدانند که در یک موقعیت چگونه میتوانند با آن تعامل کنند. خودآگاهی هنر پنهان بسیاری از افراد است. اگر شما خودآگاهی بالایی داشته باشید طبیعتاً اصلاحات زیادی هم انجام میدهید. این به شما برتری میدهد. این هوش به شما کمک میکند بهخوبی در حال زندگی کنید و بتوانید بهخوبی گذشته و اتفاقات گذشته را فراموش کنید.
7-هوش طبیعتگرا
هوشهای قبلی درگذشته مطرح شدند و بعدها هوش طبیعتگرا مطرح شد. در زمانی که بحث طبیعت مطرح میشود این افراد بهترین در این زمینه هستند. مثلاً شکارچیها خیلی خوب محیطزیست را میشناسند یا مثلاً بعضی از آنها گیاهان را به جزئیات میشناسند و طبقهبندی میکنند. کشاورزها بهخوبی گیاهان و درختها را میشناسند و با آنها ارتباطگیری میکنند. بهعنوانمثال آشپزها هم هوش طبیعتگرای خوبی دارند. اگر شما دغدغه تغییرات زمین توسط کار انسانها را دارید احتمالاً شما یک هوش طبیعتگرای خوب دارید.
8- هوش کلامی
با وجودی که در مولفهی اول هوش کلامی، اشاره کردیم که هر واژهای دارای یک معنای مرکزی و مستقل است، این را هم میدانیم که معنا و پیام واژهها و جملهها، بسته به موقعیتی که در آن قرار میگیرند تغییر میکند. دومین مولفهای که گاردنر به آن اشاره کرده آواشناسی است. او آواشناسی را به عنوان یکی از مولفههای چهارگانهی هوش کلامی چنین تعریف میکند: «شناخت آوای واژهها و تعامل و کنش موسیقایی آنها بر روی یکدیگر.»
گاردنر در شرح قواعد و دستور زبان چنین میگوید و به سرعت از روی آن عبور میکند: «شناخت قواعد و دستور زبان، که اغلب به صورت شهودی و پس از تعامل گسترده با جملهها و متنها در یک زبان، بر ذهن حاکم میشود.» نخستین مولفه از هوش کلامی، معناشناسی است. به این مفهوم که معنا و بار معنایی واژهها را در زبان بدانیم. طبیعی است که واژهها بسته به بستر کاربرد خود، میتوانند پیامهای متفاوتی را منتقل کنند. اما برای اغلب آنها میتوان یک معنای محوری و اصلی در نظر گرفت که اگر واژه را از فضا و متن جدا کنیم، در جانِ آن باقی میماند.
نظرات (0)