چرا در دوره ما هوش فرهنگی اهمیت دارد؟

جهان امروز به گونه ای بی سابقه، شاهد حرکتی شتابان به سوی نوعی همگرایی و تصویرگر نقش آفرینی انسانها برای مشارکت در مدیریت مشترک جهانی است. در این میان حضور رهبران تاثیرگذار بر فرآیند جهانی شدن بسیار ضرورت دارد و حرکت شتابان این فرآیند را سرعت بخشیده و به سلامت به سر منزل مقصود خواهد رساند. رهبری در محیط های متلاطم، پیچیده، پرآشوب و مملو از ویژگیهایی چون تغییر، تنوع و تفاوت و نیز توسعه روزافزون فناوریهای ارتباطی و ظهور شبکه های اجتماعی، امروزه کاری پیچیده و به مراتب دشوارتر ازگذشته هاست. برخورداری رهبران جهانی شدن از مجموعه ای از هوشهای چندگانه بسیار ضرورت دارد. علاوه بر هوش متداول عقلانی (IQ) و هوش عاطفی (EQ) که همواره مورد تاکید صاحبنظران علم مدیریت و رهبری بوده است، رهبران هزاره سوم برای هدایت پیچیدگی‌های نوین محیطهای جهانی نیازمند هوش دیگری نیز هستند که از آن به هوش فرهنگی تعبیر می شود.

هوش فرهنگی به عنوان دامنه جدیدی از هوش، ارتباط بسیار زیادی با محیطهای کاری متنوع دارد.هوش فرهنگی به افراد اجازه می دهد تا تشخیص دهند دیگران چگونه فکر کرده و چگونه به الگوهای رفتاری پاسخ می دهند. در نتیجه موانع ارتباطی بین فرهنگیکاهش یافته وافراد مهارت های  مدیریت تنوع فرهنگی را کسب می کنند (CQ). هوش فرهنگی، لازمه رقابت در دنیای فرا پیچیده هزاره سوم است. افرادی که هوش فرهنگی پائینی دارند، قادر به برقراری ارتباط اثربخش با همکارانشان از همان فرهنگ یا فرهنگهای دیگر نبوده و در نتیجه در انجام امور ارتباطی و مدیریتی خود موفق نیستند.

هوش فرهنگی چیست؟این مفهوم از کجا تولید شده است؟

مفهوم هوش فرهنگی برای نخستین بار توسط ارلی و انگ، از محققان مدرسه کسب و کار لندن مطرح شد. این دو پژوهشگر، هوش فرهنگی را قابلیت یادگیری الگوهای جدید در تعاملات فرهنگی و ارائه پاسخهای رفتاری صحیح به این الگوها تعریف کرده‌اند.

اگر بخواهیم به شیوه دیگری هوش فرهنگی را تعریف کنیم عبارت است از: توانایی افراد برای رشد شخصی از طریق تداوم یادگیری و شناخت بهتر میراثهای فرهنگی ، آداب و رسوم و ارزشهای گوناگون و رفتار موثر با افرادی با پیشینه فرهنگی و ادراک متفاوت. ارلی و انگ، هم چنین، هوش فرهنگی را به عنوان قابلیت فرد برای سازگاری موثر با قالبهای نوین فرهنگی تعریف کرده و ساختار این مفهوم را به انواع دیگر هوش، از جمله هوش عاطفی و اجتماعی مربوط می دانند.  بی شک مهمترین امتیاز هوش فرهنگی بر مفهوم صرف فرهنگ، جنبه پویایی و کاربردی آن است و این همان چیزی است که بسیاری از جامعه شناسان و مردم شناسان همواره مورد تاکید قرار داده اند.

 

هوش فرهنگی شامل چه ابعادی است؟

بر این مبنا، هوش فرهنگی فردی عبارتست از "توانمندی فرد در سازگاری مؤثر با زمینه های فرهنگی جدید.این زمینه های فرهنگی در کار راهنمایان جهانگردی به هنگام اجرای تورهای گردشگری بین المللی شکل می گیرد. فلذا، نتیجه کار آنها هنگامی مطلوب خواهد بود که سه ویژگی: (1) شناخت بین فرهنگی (بُعد شناختی)، (2) انگیزه و میل به تعاملات بین فرهنگی (بُعد انگیزشی) و (3) مهارت سازگاری با تفاوتهای فرهنگی (بُعد رفتاری) را در خود ایجاد کنند. به عبارت دیگر سازگاری فرهنگی اتفاق نخواهد افتاد مگر آنکه شناخت، انگیزش و رفتارهای هوشمندانه به کار گرفته شود.

 

بعد شناختی هوش فرهنگی چیست؟
بُعد شناختی که جزء منطقی، عقلانی و عینی هوش فرهنگی است، به درک خود از رفتارهای مبتنی بر فرهنگ دیگران پرداخته و پاسخ  را در جواب این پرسشها می یابد: "این افراد به چه شبیهند و چرا اینگونه اند؟".این بُعد هوش فرهنگی بر آموختن فرهنگ و یادگیری باورها، آداب و رسوم و تابوهای فرهنگ بیگانه تاکید دارد.با آموختن رفتارهای بین فرهنگی، افراد هم چنین ماهیت فرهنگ خود را عمیق تر شناخته  و به درک بهتری از آن می رسند. به عبارت دیگر، بعد شناختی، به مباحثی درباره چیستی و ویژگیهای فرهنگ ما و دیگران، انعطاف پذیری شناختی و توانایی در انتقال تجربیات از یک نوع فرهنگ به فرهنگ دیگر می پردازد. شناخت رفتارهای دیگران و نیز رفتارهای خود در یک محیط چند فرهنگی، بی تردید، در سازگاری اثربخش فرد بسیار موثر است. 

بعد انگیزشی هوش شناختی چیست؟

بُعد انگیزشی (یا عاطفی) هوش فرهنگی بر اهمیت نگرش یا انگیزش فرد نسبت به تعاملات بین فرهنگی تاکید دارد.مثلا کنجکاوی (میل به شناخت فرهنگ بیگانه)، برای کشف و رفتار در موقعیتهای بین فرهنگی ضروری است.خودباوری نیز که از دیگر مؤلفه های بُعد انگیزشی هوش فرهنگی است، به عنوان قضاوت فرد از توانمندیهای خود در نیل به سطح معینی از اهداف تعریف می شود.فردی که در تعاملات با افرادی از دیگر فرهنگها، قابلیتهای ارتباطی خود را باور ندارد، به احتمال خیلی زیاد، پس از تجربه اولین نا کامی اش، سرخورده شده و انگیزه خود را از دست می دهد. چنین فردی در برقراری ارتباط شکست خورده و در نتیجه قادر به سازگاری فرهنگی نخواهد بود.

 

بعد رفتاری هوش فرهنگی شامل چه چیزهایی است؟

نهایتا اینکه، بُعد رفتاری هوش فرهنگی، مجموعه ای از رفتارهای خاص فردی است که برای تعامل اثربخش  فرهنگی ضرورت دارد.دانستن اینکه چه کاری را باید انجام داد و شناخت چگونگی انجام آن (بُعد شناختی) و نیز داشتن نگرش و میل به تلاش (بُعد انگیزشی)، زمینه ساز ایجاد مهارتها و رفتارهای با اهمیتی می شود که برای برقراری ارتباط با افرادی از پایگاههای اجتماعی و فرهنگی متفاوت ضرورت دارد. برخی از این مهارت ها و ارتباطات بین فردی عبارتست از: گوش دادن، پرسش، خلاصه کردن، توافق یا عدم توافق و مهارتهایی که در بحث مدیریت ارتباطات آموخته می شود( همچون  حرکات غیر کلامی،آداب،تشریفات مذهبی، نقشها و تکنیکها). هوش فرهنگی، به طور خلاصه، دارای سه بُعد شناختی، انگیزشی و رفتاری است. تعاملات مؤثر بین فرهنگی نیز، بر این مبنا، به معنای برقراری ارتباط مطلوب با افرادی از خاستگاه‌های اجتماعی و فرهنگی متفاوت است که بی شک، با بکارگیری هوش فرهنگی، بیش از پیش تقویت خواهد شد. نکته قابل توجه و امیدبخش این است که "درک و پذیرش تفاوتهای فرهنگی، صرفاً ویژگی ذاتی افراد خاصی نیست، بلکه با آموزش، تمرین، تجربه و نگرش مثبت به یادگیری مادام العمر، می توان هوش فرهنگی را افزایش داد.

 

نتیجه‌گیری

در روزگاری که تنوع و تفاوت در همه ابعاد زندگی بشر کاملاً پذیرفته شده و نیاز به رهبران تاثیرگذار بین فرهنگی به مراتب بیش از پیش احساس می گردد. از مهمترین ویژگیهای این رهبران، بی شک توانایی مدیریت تنوعات فرهنگی روزافزون است.در این میان توجه به هوش فرهنگی و تلاش در جهت ارتقاء و بهبود آن حائز اهمیت است. در جهان پرآشوب هزاره سوم، بی تردید رهبرانی قادر خواهند بود که در سکانداری، رهبری و مدیریت مشترک جهانی اثرگذار باشند که درجات قابل توجهی از هوش فرهنگی را در خود توسعه داده باشند.